رزمندگان جوان به عشق حسین (ع) دفاع همچنان باقی است ...
|
عنوان : اسلحه خاموش ! تعدادی از رزمندگان اسلام برای پاکسازی به یک روستا می روند. در خانه ها را یکی یکی می زنند. به در یکی از خانه ها می رسند، با احتیاط در می زنند. یک زن در را باز می کند. ناگهان اسلحه ای را در دستش می بینند. سر اسلحه درست به قلب محمود کاوه نشانه رفته است. تا رزمندگان به خود بیایند زن ماشه را فشار می دهد. دنیا جلوی چشمان رزمنده ها تیره و تار می شود. ولی متوجه می شوند که هیچ صدایی از اسلحه بلند نشد. سریع اسلحه را از دستش بیرون می کشند.عرق سردی به پیشانی همه نشسته است.نمی دانند گریه کنند یا خوشحال باشند.زن وقتی می فهمد کاوه جلوش بوده، با پشیمانی با مشت می کوبد به دیوار و از شدت غصه نمی داند چکار کند. به کردی می گوید! این اسلحه هیچ وقت گیر نکرده بود ...!!
15 نفر از دانش آموزان شهرستان جهرم تصميم مي گيرند تا به صورت گروهي به جبهه بروند. بعد از هماهنگي هاي لازم ميني بوسي را در اختيار گرفته و راهي كردستان مي شوند.
عنوان : جاسوس ! در روزهای اول جنگ فردی ملبس به لباس روحانی هر روز بین جوانان محل و نیروهای بسیجی حزب الله که مشغول مراقبت از محل هستند می آید و آنها را دلداری و روحیه می دهد که مثلاً در مقابل تجاوزات وبمباران اسرائیل غاصب مقاومت کنید و از خود صبر نشان دهید. حرف های او بسیار مشکوک است. این برنامه تقریباً برای یک هفته ادامه دارد تا اینکه یک روز فردی از نیروهای بسیجی حزب الله در جمع می پرسد: علت اینکه روحانی که ظاهراً هیچ مسئولیتی ندارد در زمانی که هیچ هواپیمایی در آسمان وجود ندارد و بمباران های انجام شده به این محل می آید چیست؟
عنوان : پیمان نامه عجیب ! یک روز قبل از عملیات کربلای 5 در جمع شش هفت نفری که داخل سنگر هستند حاج آقا فارسی پیشنهاد می دهد که بیایید کاری بکنیم که اگر شهید شدیم همه ما را در یک قبر دفن کنند و ما همقبری شویم. همه از این پیشنهاد استقبال می کنند. به آقای فارسی می گویند شما متن این قرار داد را بنویسید ما هم امضا می کنیم تا پس از شهادت همه ی ما را در یک قبر بگذارند و سنگ قبر ما یکی باشد تا اگر مردم فاتحه ای خواندند ثواب آن فاتحه به همه ی ما برسد . پس از موافقت قلم و کاغذ می آورند و ایشان شروع به نوشتن وصیت نامه می کند و در پایان همگی زیر این پیمان را امضا می کنند. نوبت به آقای خدری می رسد که ایشان با مهربانی نگاهی به وصیت نامه می اندازد و می گوید من حاشیه این نامه را امضا می کنم زیرا می دانم اگر توفیق شهادت داشته باشم پیکرم را در شهر دفن نمی کنند و برای خاکسپاری به روستا می برند عجیب از آنکه از آن گروه شش هفت نفری که وصیت نامه را امضا کردند فقط آقای خدری شهید می شود و عاقبت در زادگاهش دفن می شود این پیمان اخوت هم اکنون در نزد سردار فارسی نگهداری می شود.
عنوان : شهید معطر ! برادر شهيد ستاريان در يكي از سفرهاي خود به عتبات عاليات، به پابوس آقا امام جواد الائمه عليه السلام مي رود. در حال زيارت با يك عراقي روبرو مي شود كه درخواست مي كند، درباره مسئلۀ مهمي با ايشان صحبت كند. او مي گويد: چندين سال است، غمي در دل دارد و از آقا امام جواد عليه السلام خواسته است تا وي را از اين غم نجات دهند و حال كه شنيده است كارواني از اصفهان براي زيارت به اينجا آمده، تصميم مي گيرد مسئول گروه را ببيند و راز خود را با او در ميان بگذارد.
عنوان : كسي كه نمي دانست حافظ كل قرآن است ! خانم كلوخي صاحب دو پسر است كه هر دو نيز در جبهه شهيد شده اند. مادر ايشان حافظ و مربي قرآن است كه همه كلاس هاي قرآنش را در جهرم مي شناسند.
منبع : www.navideshahed.com
نظرات شما عزیزان: |
|
[ بسیجی گمنام ] |